یکشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۰ - 7:54 - محمد -
صدای زنی را شنیدم که می گفت :
خدا را شکر می کنم که تمام شب صدای خُرخُر شوهرم را می شونم ٬
این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است.
خدا را شکرکه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرف ها شاکی است٬
این یعنی او در خانه است و در خیابان ها پرسه نمی زند.
خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند٬ این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم٬ این یعنی توان سخت کار کردن دارم.
خدا را شکر که باید زمین را بشویم ٬ پنجره ها را تمیز کنم ٬این یعنی خانه ای دارم.
خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کردم ٬
این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
خدا را شکر که سروصدای همسایه را می شنوم ٬ این یعنی توان شنیدن دارم .
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم ٬این یعنی من لباسی برای پوشیدن دارم.
خدا را شکر که هر روز صبح زود باید با زنگ ساعت بیدار شوم ٬این یعنی من هنوز زنده ام.
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم ٬این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند٬
این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم.
خدا را شکرکه در صنعت چوب پیش قدم بوده و کارهای انتخابی جشنواره مورد الگوبرداری و
کپی قرار می گیرند ٬ این یعنی ما مرجع نوآوری هستیم .
خدا را شکر ... خدا را شکر .. خدا را شکر .